مدیران فرهنگی

مدیران فرهنگی

جزوات ونمونه سوالات دانشجویان مدیریت فرهنگی
مدیران فرهنگی

مدیران فرهنگی

جزوات ونمونه سوالات دانشجویان مدیریت فرهنگی

تفسیر موضوعی نهج البلاغه

سوالات به همراه جواب درس تفسیر موضوعی نهج البلاغه استاد سید حسینی

سوال 1 : نظر شیخ محمد عبده در مورد نهج البلاغه را بنویسید .

این کتاب جلیل مجموعه ای است از سخنان سید و مولای ما ، امیر مومنان ، علی بن ابی طالب (کرم الله وجهه) که سید رضی از سخنان متفرق آن حضرت ، گزینش و گردآوری کرده است و نام آن را نهج البلاغه نهاده است من اسمی مناسب تر و شایسته تر از این ، که بر معنای آن دلالت کند سراغ ندارم و بیشتر از آنچه این اسم بر آن دلالت دارد نمی توانم آن را توصیف کنم .

سوال 2 : روش شناسی نهج البلاغه را نام برده ، یکی را توضیح دهید .

1 روش ترتیبی  2 روش تجزیه ای   3 روش موضوعی

توضیح روش تجزیه ای : در روش تجزیه ای ، بخشی از نهج البلاغه ، یا برخی از خطبه ها ، نامه ها و یا حکمت ها مورد بررسی و شرح قرار می گیرد . این روش ، روشی بخشی نگر و جزیی نگر است طبیعی است که بخش یا جزء انتخاب شده را می توان از وجوه گوناگون دو جهات کختلف مورد تامل ،دقت و بررسی  قرار داد و درس آموخت و هدایت شد .

مزیت عمده این روش آن است که می توان خطبه ، نامه ، حکمت و یا بخش مورد نیاز را مطالعه و بررسی کرد و در فرصتی کوتاه به مطلب مورد نظر رسید

سوال 3 : امام علی (ع) در خصوص فلسفه ارسال رسل چه فرموده اند؟ (5 مورد )

1 خداوند از میان همه مردم کسانی را برانگیخته  که فرستادگانی از جانب او برای هدایت آنان باشند و هیچ ملتی بی بهره از فرستادگان الهی نبوده است .

2 پیام آوران الهی ، یکی پس از دیگری به سوی مردم آمده و راه هدایت را برایشان گشوده اند.

3 پیامبران در رسالت خود مردمان را به وفای به پیمان فطری و رو کردن به کمال مطلق حقیقی فرمی خوانند

4 - پیام آوران الهی با بیانی روشن و دلایلی آشکار با مردم سخن می گویند و حجت را برآنان تمام می کنند .

5 - پیام آوران الهی چشم آدمیان را بر نشانه های قدرت خدا می گشایند تا انسان در برابر عظمت حق سرتسلیم ساید و به حق تن در دهد .

سوال 4 :امام علی (ع) در توصیف خاندان پیامبر و جانشیان حضرت چه فرمودند ؟ (5 مورد)

1 اوصیای پیامبر (ص) حامل اسرار الهی اند  2 آنان پناهگاه امور الهی اند و مردم پس از پیامبر به ایشان پناه می برند . 3 علومی که برای هدایت بشر لازم است لز طریق پیامبر به اوصیای آن حضرت رسیده است . 4 آنان مرج دین و بیانگر آنند . 5 قران وسنت با آنان سلامت می ماند .

سوال 6 : مفهوم حق را بنویسید .(5مورد )

1 حق به معنی واقعیت و امر واقعی  2 حق به معنای حقیقت 3 حق به معنای اجازه و رخصت  4 حق به معنای استحقاق  5 حق به معنای طلب و مطالبه

سوال 7 : با توجه به بیانات امام علی (ع) نتایج پای بندی به حقوق و رعایت حقوق متقابل (افراد جامعه ) کدامند؟

الف ) عزت حق در گرو حقوق متقابل زمامدار و مردم است    ب ) رشد دین و تعالی دینداری با حقوق متقابل تحقق عینی می یابد ؛ یعنی دین و دینداری در بستر حقوق مداری معنا پیدا می کند    ج )عدالت در وجوه مختلفش تابعی از رعایت حقوق متقابل و پایبندی به آن است . د )شرایط به بار نشستن و جلوه یافتن  سنت های نبوی ، راه و رسم های پسندیده و سعادت بخش اخلاقی در گرو حقوق متقابل است

سوال 8 : طبق نظر امام علی (ع) پیامدهای ضایع کردن حقوق دیگران کدامند؟

1 اختلاف کلمه و نزاع و درگیری نخستین جوانه درخ عدم رعایت حقوق متقابل است   2 ظهور ستم و بیدا د ، محصول تجاوز به حقوق یکدیگر است . 3 دین و دینداری آسیب جدی می بیند و تبهکاری فراوان می شود  4 سنت های نیکوی نبوی و راه و رسم های درست اخلاقی ترک می شود و بی اخلاقی ، مردم وحکومت را در کام خود فرمی برد


 

21

 

وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ عَلَیْهِ السَّلامُ
از خطبه هاى آن حضرت است


در توجه به قیامت

فَاِنَّ الْغایَةَ اَمامَکُمْ، وَ اِنَّ وَرَاءَکُمُ السّاعَةَ تَحْدُوکُمْ.
همانا آخرت پیش روى شماست، و مقدمات قیامت از پشت سرْ شما را مى راند.
تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا، فَاِنَّما یُنْتَظَرُ بِاَوَّلِکُمْ آخِرُکُمْ.
سبکبار شوید تا ملحق گردید، که رفتگان شما را بازداشته اند تا آخرین شما به آنها ملحق گردند.

 

27

 

وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ عَلَیْهِ السَّلامُ
از خطبه هاى آن حضرت است


در نکوهش اصحاب از نرفتن به جهاد

اَمّا بَعْدُ، فَاِنَّ الْجِهادَ بابٌ مِنْ اَبْوابِ الْجَنَّةِ، فَتَحَهُ اللّهُ لِخاصَّةِ
پس از حمد خدا، جهاد درى است از درهاى بهشت، که خداوند آن را به روى اولیاء
اَوْلِیائِهِ، وَ هُوَ لِباسُ التَّقْوى، وَ دِرْعُ اللّهِ الْحَصینَةُ، وَ جُنَّتُهُ الْوَثیقَةُ.
خاصّ خود گشوده، جهاد جامه پرهیزگارى، زره استوار، و سپر مطمئن خداست

فَمَنْ تَرَکَهُ رَغْبَةً عَنْهُ اَلْبَسَهُ اللّهُ ثَوْبَ الذُّلِّ وَ شَمْلَةَ الْبَلاءِ،
هر کس آن را از باب بى اعتنایى ترک کند خداوند بر او جامه ذلت بپوشاند، و غرق بلا نماید،
وَ دُیِّثَ بِالصَّغارِ وَالْقَماءَةِ، وَ ضُرِبَ عَلى قَلْبِهِ بِالاِْسْهابِ،
و به ذلّت و خوارى و پستى گرفتار آید، بر دلش پرده هاى بى عقلى زده شود،
وَ اُدیلَ الْحَقُّ مِنْهُ بِتَضْییعِ الْجِهادِ، وَ سیمَ الْخَسْفَ، وَ مُنِعَ النِّصْفَ.
و در برابر ضایع کردن جهادْ حق از او گرفته شود، و محکوم به ذلت و خوارى، و محروم از انصاف گردد.
اَلا وَ اِنِّى قَدْ دَعَوْتُکُمْ اِلى قِتالِ هؤُلاءِ الْقَوْمِ لَیْلاً وَ نَهاراً، وَ سِراًّ
بدانید که من شب و روز و نهان و آشکار، شما را به جنگ این قوم دعوت
وَ اِعْلاناً، وَ قُلْتُ لَکُمُ: اغْزُوهُمْ قَبْلَ اَنْ یَغْزُوکُمْ، فَوَاللّهِ ما غُزِىَ قَوْمٌ
کردم، به شما گفتم که با اینان بجنگید پیش از اینکه با شما بجنگند، به خدا قسم هیچ ملّتى در خانه اش مورد حمله
قَطُّ فى عُقْرِ دارِهِمْ اِلاّ ذَلُّوا. فَتَواکَلْتُمْ وَ تَخاذَلْتُمْ حَتّى شُنَّتْ عَلَیْکُمُ
قرار نگرفت مگر اینکه ذلیل شد. اما شما مسئولیت جهاد را به یکدیگر حواله کردید و به یارى یکدیگر برنخاستید
الْغاراتُ، وَ مُلِکَتْ عَلَیْکُمُ الاَْوْطانُ. وَ هذا اَخُو غامِد وَ قَدْ وَرَدَتْ
تا دشمن از هر سو بر شما تاخت، و شهرها را از دست شما گرفت. این مرد غامدى است که
خَیْلُهُ الاَْنْبارَ، وَ قَدْ قَتَلَ حَسّانَ بْنَ حَسّانَ الْبَکْرِىَّ، وَ اَزالَ خَیْلَکُمْ
لشکرش به انبار وارد شد، حسّان بن حسّان بکرى را کشت، و مرزبانان شما را از جاى
عَنْ مَسالِحِها. وَ لَقَدْ بَلَغَنى اَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ کانَ یَدْخُلُ عَلَى الْمَرْاَةِ
خود راند. به من خبر رسیده مهاجمى از آنان بر زن
الْمُسْلِمَةِوَ الاُْخْرَى الْمُعاهَدَةِ فَیَنْتَزِعُ حِجْلَها وَ قُلْبَها وَ قَلائِدَها
مسلمان و زنِ در پناه اسلام تاخته و خلخال و دستنبد و گردنبند و گوشواره او را
وَ رِعاثَها، ما تَمْتَنِعُ مِنْهُ اِلاّ بِاِلاْسْتِرْجاعِ وَ الاِْسْتِرْحامِ، ثُمَّ انْصَرَفُوا
به یغما برده، و آن بینوا در برابر آن غارتگر جز کلمه استرجاع و طلب دلسوزى راهى نداشته، آن گاه این غارتگران

 

 

 وافِرینَ، ما نالَ رَجُلاً مِنْهُمْ کَلْمٌ، وَلااُریقَ لَهُمْ دَمٌ
باغنیمت بسیار بازگشته، در حالى که یک نفر از آنها زخمى نشده. و احدى از آنان به قتل نرسیده.
فَلَوْ اَنَّ امْرَءاً مُسْلِماً ماتَ مِنْ بَعْدِ هذا اَسَفاً ما کانَ بِهِ مَلُوماً، بَلْ کانَ
اگر بعد از این حادثه مسلمانى از غصه بمیرد جاى ملامت نیست، بلکه مرگ او در نظر
بِهِ عِنْدى جَدیراً.
مــن شــایستـه اســت.
فَیا عَجَباً عَجَباً! وَاللّهِ یُمیتُ الْقَلْبَ، وَ یَجْلِبُ الْهَمَّ اجْتِماعُ
عجبا عجبا! به خدا سوگند که اجتماع اینان بر باطلشان، و پراکندگى شما از حقّتان
هؤُلاءِ الْقَوْمِ عَلى باطِلِهِمْ، وَ تَفَرُّقُکُمْ عَنْ حَقِّکُمْ. فَقُبْحاً لَکُمْ
دل را مى میراند، و باعث جلب غم و غصه است.رویتان زشت و قلبتان غرق غم باد
وَ تَرَحاً حینَ صِرْتُمْ غَرَضاً یُرْمى، یُغارُ عَلَیْکُمْ وَ لاتُغیرُونَ،
که خود را هدف تیر دشمن قرار دادید، آنان شما را غارت کردند و شما چیزى به دست نیاوردید،
وَ تُغْزَوْنَ وَلا تَغْزُونَ، وَ یُعْصَى اللّهُ وَ تَرْضَوْنَ. فَاِذا اَمَرْتُکُمْ بِالسَّیْرِ
جنگیدند ولى شما نجنگیدید، خدا را معصیت مى کنند و شما خشنودید. در تابستان شما را
اِلَیْهِمْ فى اَیّامِ الْحَرِّ قُلْتُمْ: هذِهِ حَمارَّةُ الْقَیْظِ، اَمْهِلْنا یُسَبَّخْ عَنَّا
دعوت به جهاد آنان مى کنم گویید: هوا گرم است، مهلت ده تا گرما
الْحَرُّ. وَ اِذا اَمَرْتُکُمْ بِالسَّیْرِ اِلَیْهِم فِى الشِّتاءِ قُلْتُمْ: هذِهِ صَبارَّةُ الْقُرِّ،
برود. و در زمستان شما را مى خوانم گویید: هوا سرد است، مهلت ده
اَمْهِلْنا یَنْسَلِخْ عَنَّا الْبَرْدُ. کُلُّ هذا فِراراً مِنَ الْحَرِّ وَالْقُرِّ. فَاِذا کُنْتُمْ مِنَ
تا سرما بنشیند. همه این بهانه ها براى فرار از گرما و سرماست. شما که از گرما
الْحَرِّ وَ الْقُرِّ تَفِرُّونَ فَاَنْتُمْ وَاللّهِ مِنَ السَّیْفِ اَفَرُّ.
و سرما مى گریزید پس به خدا سوگند از شمشیر گریزان تر خواهید بود.

 

یا اَشْباهَ الرِّجالِ وَلا رِجالَ، حُلُومُ الاَْطْفالِ، وَ عُقُولُ رَبّاتِ
اى نامردان مردنما، دارندگان رؤیاهاى کودکانه، و عقلهایى به اندازه عقل زنان
الْحِجالِ! لَوَدِدْتُ اَنِّى لَمْ اَرَکُمْ وَلَمْ اَعْرِفْکُمْ. مَعْرِفَةٌ وَاللّهِ جَرَّتْ
حجله نشین، اى کاش شما را ندیده بودم و نمى شناختم. به خدا قسم حاصل شناختن شما پشیمانى
نَدَماً، وَ اَعْقَبَتْ سَدَماً. قاتَلَکُمُ اللّهُ، لَقَدْ مَلاَْتُمْ قَلْبى قَیْحاً،
و غم و غصه است. خدا شما را بکشد، که دلم را پر از خون کردید،
وَ شَحَنْتُمْ صَدْرى غَیْظاً، وَ جَرَّعْتُمُونى نُغَبَ التَّهْمامِ اَنْفاساً،
و سینه ام را مالامال خشم نمودید، و پى در پى جرعه اندوه به کامم ریختید،
وَ اَفَسَدْتُمْ عَلَىَّ رَأْیى بِالْعِصْیانِ وَالْخِذْلانِ، حَتّى لَقَدْ قالَتْ قُرَیْشٌ:
و تدبیرم را به نافرمانى و ترک یارى تباه کردید، تا جایى که قریش گفت:
اِنَّ ابْنَ اَبى طالِب رَجُلٌ شُجاعٌ وَلکِنْ لاعِلْمَ لَهُ بِالْحَرْبِ. لِلّهِ اَبُوهُمْ!
پسر ابوطالب شجاع است ولى دانش جنگیدن ندارد. خدا پدرانشان را جزا دهد،
وَ هَلْ اَحَدٌ مِنْهُمْ اَشَدُّ لَها مِراساً، وَ اَقْدَمُ فیها مَقاماً مِنِّى؟ لَقَدْ
آیا هیچ کدام آنان کوشش و تجربه مرا در جنگ داشته؟ و پیشقدمیش از من بیشتر بوده؟ هنوز
نَهَضْتُ فیها وَ ما بَلَغْتُ الْعِشْرینَ، وَها اَنَا ذا قَدْ ذَرَّفْتُ عَلَى
به سن بیست سالگى نرسیده بودم که آماده جنگ شدم، اکنون عمرم از شصت
السِّتِّینَ، وَلکِنْ لا رَأْىَ لِمَنْ لایُطاعُ.
گذشته، ولى براى کسى که اطاعت نشود تدبیرى نیست.

 

 

32

 

وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ عَلَیْهِ السَّلامُ
از خطبه هاى آن حضرت است


در نکوهش زمان خود

اَیُّهَا النّاسُ، اِنّا قَدْ اَصْبَحْنا فى دَهْر عَنُود، وَ زَمَن کَنُود، یُعَدُّ فیهِ
اى مردم، ما در روزگارى منحرف، و زمانى غرق کفران درآمده ایم، زمانى است
الْمُحْسِنُ مُسیئاً، وَ یَزْدادُ الظّالِمُ فیهِ عُتُوّاً، لانَنْتَفِعُ بِما عَلِمْنا،
که نیکوکار بدکار شمرده مى شود، و ستم پیشه بر طغیانش مى افزاید، از آنچه دانیم سودى نبریم،
وَ لانَسْأَلُ عَمّا جَهِلْنا، وَلا نَتَخَوَّفُ قارِعَةً حَتّى تَحِلَّ بِنا.
و از آنچـه ندانیـم نپرسـیم، از خطـرات ترسى نداریـم تا بر سـرمان فـرود آیـد.


اصناف مردم

فَالنّاسُ عَلى اَرْبَعَةِ اَصْناف:
مردم بر چهار دسته اند:
مِنْهُمْ مَنْ لایَمْنَعُهُ الْفَسادَ فِى الاَْرْضِ اِلاّ مَهانَةُ نَفْسِهِ، وَ کَلالَةُ
گروهى از آنان مانعى از فساد در زمین ندارند مگر پستى نفس، و کندى
حَدِّهِ، وَ نَضیضُ وَفْرِهِ.
اسـلحه، و کمـى مـال.
وَ مِنْهُمُ الْمُصْلِتُ لِسَیْفِهِ، وَالْمُعْلِنُ بِشَرِّهِ، وَالْمُجْلِبُ بِخَیْلِهِ
گروه دیگر اسلحه برکشیده، شر خود را آشکار کرده، سواره و پیاده دنبال خود راه

 

وَ رَجِلِهِ، قَدْ اَشْرَطَ نَفْسَهُ، وَ اَوْبَقَ دینَهُ لِحُطام یَنْتَهِزُهُ،
انداخته، خود را براى فساد آماده نموده، دین خود را تباه کند براى اندکى از مال دنیا که به غارت برد،
اَوْ مِقْنَب یَقُودُهُ، اَوْ مِنْبَر یَفْرَعُهُ. وَ لَبِئْسَ الْمَتْجَرُ اَنْ تَرَى الدُّنْیا
یا سوارانى که به دنبالش بیفتند، و یا مسندى که بر آن نشیند. چه تجارت بدى است که دنیا را
لِنَفْسِکَ ثَمَناً، وَ مِمّا لَکَ عِنْدَاللّهِ عِوَضاً!
ارزش خود دانى، و آن را عوض آنچه نزد خدا براى تو مهیاست قرار دهى!
وَ مِنْهُمْ مَنْ یَطْلُبُ الدُّنْیا بِعَمَلِ الاْخِرَةِ، وَلا یَطْلُبُ الاْخِرَةَ بِعَمَلِ
گروه دیگر آن که با عمل آخرت دنیا خواهد، و آخرت را به وسیله عمل صالح دنیوى
الدُّنْیا. قَدْ طَأْمَنَ مِنْ شَخْصِهِ، وَ قارَبَ مِنْ خَطْوِهِ، وَ شَمَّرَ مِنْ ثَوْبِهِ،
نجوید. اظهار فروتنى کند، گامها را کوچک بردارد، دامن جامه کوتاه نماید،
وَ زَخْرَفَ مِنْ نَفْسِهِ لِلاَْمانَةِ، وَ اتَّخَذَ سِتْرَاللّهِ ذَریعَةً اِلَى الْمَعْصِیَةِ!
و خود را امین جا زند، و پرده پوشى حق را وسیله معصیت قرار دهد!
وَ مِنْهُمْ مَنْ اَقْعَدَهُ عَنْ طَلَبِ الْمُلْکِ ضُؤُولَةُ نَفْسِهِ، وَ انْقِطاعُ
گروه دیگر را پستى نفس و نداشتن قوم و قبیله از طلب حکومت برجا نشانده،
سَبَبِهِ. فَقَصَرَتْهُ الْحالُ عَلى حالِهِ فَتَحَلّى بِاسْمِ القَناعَةِ، وَ تَزَیَّنَ
این تهیدستى او را محدود کرده، خود را به اسم قناعت آراسته، و خویش را به لباس
بِلِباسِ اَهْلِ الزَّهادَةِ، وَ لَیْسَ مِنْ ذلِکَ فى مَراح   وَلاَ مَغْدًى.
زهـد زینـت داده، در حـالى کـه در شـب و روز اهـل عنـوان قنـاعت و زهـد نیـست.
وَ بَقِىَ رِجالٌ غَضَّ اَبْصارَهُمْ ذِکْرُ الْمَرْجِعِ، وَ اَراقَ دُمُوعَهُمْ
باقى ماندند آنان که یاد قیامت چشمشان را از حرام بسته، و ترس از محشر اشکشان
خَوْفُ الْمَحْشَرِ. فَهُمْ بَیْنَ شَرید نادٍّ، وَ خائِف مَقْمُوع  ، وَ ساکِت
را جارى کرده. گروهى از اینان مطرود مردمند، و بعضى در وحشت مقهوریت، و دسته اى ساکت

 

مَکْعُوم، وَ داع   مُخْلِص، وَ  ثَکْلانَ مُوجَع  .
و خاموش، و عده دیگر با خداوند مناجات مخلصانه دارند، و بعضى از اینان هم ماتم زده و زجر کشیده اند.
قَدْ اَخْمَلَتْهُمُ التَّقِیَّةُ، وَ شَمَلَتْهُمُ الذِّلَّةُ، فَهُمْ فى بَحْر اُجاج  ،
تقیه آنان را به گمنامى کشیده، در خوارى غرق شده، در دریایى از تلخى غوطهورند،
اَفْواهُهُمْ ضامِزَةٌ، وَ قُلُوبُهُمْ قَرِحَةٌ. قَدْ وَعَظُوا حَتّى مَلُّوا، وَ قُهِرُوا
دهانشان از سخن بسته، و قلبشان مجروح است. ملّت را موعظه کردند تا ملول و خسته شدند، مقهور
حَتّى ذَلُّوا، وَ قُتِلُوا حَتّى قَلُّوا. فَلْتَکُنِ الدُّنْیا فى اَعْیُنِکُمْ اَصْغَرَ مِنْ
مردم شده تا خوار گشتند، و شهید شدند تا کم شدند. دنیا باید در چشم شما ناچیزتر از برگهایى باشد که
حُثالَةِ الْقَرَظِ وَ قُراضَةِ الْجَلَمِ. وَ اتَّعِظُوا بِمَنْ کانَ قَبْلَکُمْ،
جز در دباغى به کار نیاید، و بى ارزش تر از پشم بز باشد که موقع چیدن از دم قیچى مى ریزد. از گذشتگان پند
قَبْلَ أنْ یَتَّعِظَ بِکُمْ مَنْ بَعْدَکُمْ، وَ ارْفُضُوها ذَمیمَةً، فَاِنَّها قَدْ رَفَضَتْ
گیرید پیش از آنکه آیندگان از شما پند گیرند، و دنیاى نکوهیده را رها کنید، زیرا این دنیا
مَنْ کانَ اَشْغَفَ بِها مِنْکُمْ.
کسانى را رها کرده که عاشق تر از شما به آن بودند.

خلاقیت در مدیریت

متن اصلی در ادامه مطلب  ادامه مطلب ...